از هر دری
رهای گلم مامان رو ببخش که دیر به دیر میام و برات مینویسم تقریبا وبلاگت شده ماهنامه هر ماه بزور یه پست میزارم ولی تو همین یه پست سعی میکنم چیزی رو از قلم نندازم : دو هفته پیش یه چند روز رفتیم شمال به همراه گروه همیشگیمون تو و سلما حسابی آتیش سوزوندین یا دعوا میکردین یا حسابی جیک تو جیک مسافرت خوبی بود و برای بار اول بود که رفتیم سفر و تو مریض نشدی چون به هیچ عنوان آبی جز آب معدنی بهت ندادم و نتیجه اش هم خوشایند بود دیگه یاد گرفتم . وقتی تو مسافرت بهار کوچولو گریه میکرد میگفتی مامان حتما منو میخواد برم ببینم اعتماد به نفست منو کشته امیدوارم همینطور بمونی روز کودک اولین اردوی تکی رو رفتی قربونت برم من چون سر کا...
نویسنده :
Raha:)
17:36