این روزهای رهای گلم
دختر عزیزم من رو ببخش که خیلی کم میام و برات مینویسم آخه همونطور که میدونی مشغول پایان نامه ام هستم و حسابی سرم شلوغه اگه قول بدی یه کم هم طاقت بیاری کمتر از یک ماه دیگه همه چی تموم میشه و دیگه به قول تو که میگی مامان خواهش میکنم لطفا دیگه درس نخون درس نمیخونم
و اما چی بگم از کارهای جیگرم
1- حسابی خمیر بازی رو یاد گرفتی و از اول یاد دادم که اولا رو زیرانداز باید بازی کنی و ثانیا هم بعد از اتمام بازی مادامیکه دستات رو نشستی دست به جایی نزنی و خدا رو شکر همه رو اجرا میکنی و خیلی چیزهای قشنگی درست میکنی
2- با مداد شمعی نقاشی میکشی بیا و ببین کیف میکنم چند وقت پیش به من گفتی مامان میخوای برات خورشید بکشم من هم گفتم بله باورم نمیشد خدای من دخمل کوچولوی عزیز من داره خورشید میکشه یه دایره کشیدی و چند تا خط کنارش حالم داشت خراب میشد اونقدر خوشحال شدم و بوسیدمت که خودت هم حسابی به خودت میبالیدی اینم عکس اولین خورشیدتبعد گفتی حالا تو بکش من خورشید زرد رو کشیدم و گفتم از این به بعد با مداد زرد خورشید رو بکش ولی سریع کنار خورشید من همین خورشید قهوه ای رو کشیدی آخه خدایی ببین یه دخمل کوچولویی که هنوز سه سالش نشده چه خورشید خوشگلی کشیده تازه چشم و ابرو هم واسه خورشید خانومت گذاشتی قربونت برم دختر هنرمندم .
3- عاشق تعویض لباسی فقط فکر و ذکرت عوض کردن لباسه
4- هر روز پارک میری و حسابی بازی میکنی ولی موقع برگشتن با گریه و زاری و جدیدا بابا گفته نگهبان همه پارکها اسمش( آقای تنتنلانیه و اسمش مادرش تا نخوری و اسمش پدرش ندانیه ) شبها میاد و همه پارکها رو تعطیل میکنه و تا میگیم الان وقت اومدن آقای تنتلانیه سریع میگی بسه دیگه بریم .
5- هفته ای سه روز هم همچنان مهد میری و همچنان کلاس مژگان جون هستی و به هیچ صراطی کلاس دیگه نمیری و مژگان میگه مبصره کلاسی آخه گلم تو باید الان دیگه بری کلاس نوپا ولی همچنان تو شیر خوارها هستی
6- عروسکهای چشم بستت اسمشون شده دیگه دوقلوهای من دیگه نمیگی چشم بسته میگی دوقلوهام رو هم ببریم و هر جا هر دوشون رو هم باید ببریم این هم اثر موندن تو شیر خواره چون اونجا عطا و عرشیا دو قلو هستند و مژگان جون به اونا میگه دو قلوهای من تو هم یاد گرفتی و مدام رو پات میخوابونی آخه جالبه خودت اصلا تا حالا رو پا نخوابیدی .
7- عزیزم از اونجایی که هوا گرم نمیشه شما هم همچنان مریضی و سرفه سرفه که کلی دوا و درمون و آنتی بیوتیک و از اونجایی که تو همیشه زیترو ماکس خوردی وا لان کمیابه و نیست به آنتی بیوتیکهای دیگه بدنت جواب نمیده .......که اخیرا یکی از دکترا تشخیص دادن که تو آلرژی داری و باید اسپری استفاده بکنی ولی من اصلا دوست ندارم وابسته بشی به اسپری امیدوارم هرچه زودتر سرفه هات خوب بشه تا دیگه مجبور به استفاده از اسپری نباشیم .
٨- چند وقت پیش گوشی من رو تو دانشگاه دزدیدن و تو چقدر ناراحت شدی و مدام میگفتی پاشو بریم دزد و پیدا کنیم و بکشیمش
٩- ١٠ اردیبهشت تولد بنده بود و شب تولد حضرت زهرا امسال دو تا کادوم یکی شد دیگه تا شب چندین بار بهم گفتی مامان تولدت مبارم روزتم مبارک قربونت بشم من الهی فدات خدا رو شکر میکنم که دختر شیرین زبونی مثل تو دارم
اینجا آبشار دشت سهرینه نمیدونم کی هوا میخواد خوب بشه که ما بالاخره بدون کلاه و کاپشن بریم بیرون