رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
وبوشممممممموبوشممممممم، تا این لحظه: 13 سال و 30 روز سن داره
بهترین دوست دنیا سویل جونم:)بهترین دوست دنیا سویل جونم:)، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

فندق ما

به دنیای من خوش اومدی:) من اسم اینجا رو گزاشتم دنیای قصه ها :) اگه میخوای تو هم اینجوری بدونش:)

این روزهای رهای گلم

1392/2/20 15:28
نویسنده : Raha:)
971 بازدید
اشتراک گذاری

 

دختر عزیزم من رو ببخش که خیلی کم میام و برات مینویسم آخه همونطور که میدونی مشغول پایان نامه ام هستم و حسابی سرم شلوغه اگه قول بدی یه کم هم طاقت بیاری کمتر از یک ماه دیگه همه چی تموم میشه و دیگه به قول تو که میگی مامان خواهش میکنم لطفا دیگه درس نخون درس نمیخونم

و اما چی بگم از کارهای جیگرم

1- حسابی خمیر بازی رو یاد گرفتی و از اول یاد دادم که اولا رو زیرانداز باید بازی کنی و ثانیا هم بعد از اتمام بازی مادامیکه دستات رو نشستی دست به جایی نزنی و خدا رو شکر همه رو اجرا میکنی و خیلی چیزهای قشنگی درست میکنی

2- با مداد شمعی نقاشی میکشی بیا و ببین کیف میکنم چند وقت پیش به من گفتی مامان میخوای برات خورشید بکشم من هم گفتم بله باورم نمیشد خدای من دخمل کوچولوی عزیز من داره خورشید میکشه یه دایره کشیدی و چند تا خط کنارش حالم داشت خراب میشد اونقدر خوشحال شدم و بوسیدمت که خودت هم حسابی به خودت میبالیدی اینم عکس اولین خورشیدتبعد گفتی حالا تو بکش من  خورشید زرد رو کشیدم  و گفتم از این به بعد با مداد زرد خورشید رو بکش ولی سریع کنار خورشید من همین خورشید قهوه ای رو کشیدی آخه خدایی ببین یه دخمل کوچولویی که هنوز سه سالش نشده چه خورشید خوشگلی کشیده تازه چشم و ابرو هم واسه خورشید خانومت گذاشتی قربونت برم دختر هنرمندم .

3- عاشق تعویض لباسی فقط فکر و ذکرت عوض کردن لباسه

4- هر روز پارک میری و حسابی بازی میکنی ولی موقع برگشتن با گریه و زاری و جدیدا بابا گفته نگهبان همه پارکها اسمش( آقای تنتنلانیه و اسمش مادرش تا نخوری و اسمش پدرش ندانیه ) شبها میاد و همه پارکها رو تعطیل میکنه و تا میگیم الان وقت اومدن آقای تنتلانیه سریع میگی بسه دیگه بریم .

5- هفته ای سه روز هم  همچنان مهد میری و همچنان کلاس مژگان جون هستی و به هیچ صراطی کلاس دیگه نمیری و مژگان میگه مبصره کلاسی آخه گلم تو باید الان دیگه بری کلاس نوپا ولی همچنان تو شیر خوارها هستی

6- عروسکهای چشم بستت اسمشون شده دیگه دوقلوهای من دیگه نمیگی چشم بسته میگی دوقلوهام رو هم ببریم و هر جا هر دوشون رو هم باید ببریم این هم اثر موندن تو شیر خواره چون اونجا عطا و عرشیا دو قلو هستند و مژگان جون به اونا میگه دو قلوهای من تو هم یاد گرفتی و مدام رو پات میخوابونی آخه جالبه خودت اصلا تا حالا رو پا نخوابیدی .

7- عزیزم از اونجایی که هوا گرم نمیشه شما هم همچنان مریضی و سرفه سرفه که کلی دوا و درمون و آنتی بیوتیک و از اونجایی که تو همیشه زیترو ماکس خوردی وا لان کمیابه و نیست به آنتی بیوتیکهای دیگه بدنت جواب نمیده .......که اخیرا یکی از دکترا تشخیص دادن که تو آلرژی داری و باید اسپری استفاده بکنی ولی من اصلا دوست ندارم وابسته بشی به اسپری امیدوارم هرچه زودتر سرفه هات خوب بشه تا دیگه مجبور به استفاده از اسپری نباشیم .

٨- چند وقت پیش گوشی من رو تو دانشگاه دزدیدن و تو چقدر ناراحت شدی و مدام میگفتی پاشو بریم دزد و پیدا کنیم و بکشیمش

٩- ١٠ اردیبهشت تولد بنده بود و شب تولد حضرت زهرا امسال دو تا کادوم یکی شد دیگه خیال باطلخیال باطل تا شب چندین بار  بهم گفتی مامان تولدت مبارم  روزتم مبارک قربونت بشم من الهی فدات خدا رو شکر میکنم که دختر شیرین زبونی مثل تو دارم

اینجا آبشار دشت سهرینه نمیدونم کی هوا میخواد خوب بشه که ما بالاخره بدون کلاه و کاپشن بریم بیرون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

نسیم-مامان آرتین
21 اردیبهشت 92 8:50
وای سمیه جون من وآرتین هم از این سرما کلافه شدیم سمیه جون یه چیزی نوه عمه منم مدام مریض میشد وساکن تهران هم هستن اونجا دکترا گفتن به پز فرش حساسیت داره که دختر عمه ام میخواستن خونشون عوض کنن که یه بار زنجان بودم کیان حالش بد شد بردن پیش کاظمی وگفت به شیر آلرژی داره به همین راحتی ودر ضمن عمه ام چند ماه پشت سر هم وهر روز به کیان پنیرک داد الان 1000 ماشاا.. دیر به دیر مریض میشه خواستی شما هم امتحان کن
سحر
21 اردیبهشت 92 14:52
شلام جوجو! خوفی؟ خعلی وق بود سر نزده بودم دیدم الان که موقع امتحاناس و فرست خوبی برای چرخ زدن تو اینترنت یه سر بیایم زیارتتون!
مامان نیایش
21 اردیبهشت 92 18:50
عزیزم تولدت مبارک خانومی رها کوچو.لو هم که خانومی شده برا خودش ما اشالله نیایش منم از چند روز پیش داره اسپری استفاد همیکنه چه قدر دلم گرفت وقت یدکتر گفت آلرژی داره خدا کنه همه این بچه ها زودی خوب بشن به خدا خسته شدم ا زمهر تا الان مریضه زودی خوب بشو رها خانومی
مامان پارسا
21 اردیبهشت 92 23:46
جیگر طلا چه نقاشی های خوشکلی کشیده
مامان پارسا
21 اردیبهشت 92 23:48
خانمی سال ما هم دقیقا مشکل شما رو داریم پارسا زیاد سرما می خوره . سال قبل حدودا 6 ماه سرفه می کرد نهایتا فقط شربت کتوتیفن جواب داد . امسال هر موقع سرفه داشت تا این شربتو می خورد سرفه سریع قطع می شد. امیدوارم زودتر خوب بشه
مامان نیایش
23 اردیبهشت 92 12:18
خصوصی
آرتین خان
24 اردیبهشت 92 14:48
ماشالا چقدر بزرگ شدی رها جونم قربون اون شیرین زبونی هات
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
25 اردیبهشت 92 13:39
چه خورشید قشنگی. آفرین نقاش کوچولو سمیه جون تولدت مبارک (با تاخیر) آرتینی من هم هنوز سرماخوردس. انشالله دوتاشون خوب بشن.
مامان نیایش
26 اردیبهشت 92 13:39
برای چراغ های همسایه هم ، نور آرزو کن ، بی شک حوالی ات روشن تر خواهد شد ... ماه رجب است و شب آرزوها ... التماس دعا...
مامان ملینا
28 اردیبهشت 92 18:03
سلام نقاش کوچولوی خاله قربونت برم دلم برات یه ذرررررررره شده . سمیه جون سرفه های رها ان شالله که تا حالا خوب شده .وای به هر وبی سر زدم نوشته به ام سرفه می کنه مریضه .تازه هوای اینجا رو هم که می بینی چه جوره .ظهر گرمای سوزانش عصرها هم سرما و باد و بارون .تا تیر ماه وضعیت همینه .
محبوبه
29 اردیبهشت 92 15:07
بارک الله به رها خانم. ماشالله. ایشالله این یه ماهه سخت تحصیلی هم تموم شه و در کنار رها جون حسابی تفریح کنید.
مامان نیایش
30 اردیبهشت 92 18:01
آپم
سمانه مامان پارسا جون
31 اردیبهشت 92 17:13
سلام عزیزم خوبید؟ تولدت مبارک خانومی ایشاالله این سرفه هاهم تموم میشه عزیزم خودتو ناراحت نکن
مامان اشکان
22 خرداد 92 22:22
واییی خدا چقدر بامزه حرف میزنه این گل دختر.... جمله هاشو خوندم قش کردم از خنده..... درس دارم گفتنش تو حلقم یعنی.... ببوسش
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فندق ما می باشد