وابستگی به عروسکها
عسل مامان این روزها خیلی به هاپو وابسته شدی هر جا میری کشون کشون هاپوتو باید
ببری اونروزی هم که ملیکا اومده بود خونم برات یه زنبور شنی آورده بود اسمشو گذاشتیم
دونی حالا اون هم اضافه شده خودت رو که بغل میکنیم هیچ باید هاپو و دونی رو هم بغل
کنیم اونروز با بابا رفتین یه عروسک کوچکتر بگیرین که شاید بتونه جای هاپو رو بگیره ولی
متاسفانه شما دست رو عروسکی گذاشتی که بدتر شد حالا باید هم هاپو رو برداریم هم
تارا (اسم عروسکت رو گذاشتیم تارا چون تقریبا میتونی تلفظ کنی داد میگی )
سمت چپی هاپو سمت راستی دونی
تارا هاپو
یادش بخیر کوچکتر که بودی دلبستگی هاتم کوچیک بود و همگی هم تو کیف جا میشد
و میشد همه جا برد ولی الان حتی افتخار هم نمیدی به اون بیچاره ها نگاه هم بکنی
دلم براشون میسوزه
از راست به چپ: خرسه (بامزی)- الاغه (اولی)-موشه (گوش گوشی)-شاپرکه(ویز ویز)
هشت پا(هشت پا)-میکی موز (می کی)
یادآور میشم که از همه بیشتر (ویز ویز )و (اولی ) رو دوست داشتی
راستی دخترم هشت پا از اسباب بازیهای من بود و به شما رسیده مواظبش باش و تو هم بده دخملت باهاش بازی کنه