بلبل خانواده
عزیزم قربونت برم این روزها با بلبل زبونیت حسابی تو کل فامیل زبانزد خاص و عام شدی هرکس رو به طریقی صدا میکنی و تلفن که زنگ میزنه خونه هر کسی باشیم تو باید جواب بدی و مدام هم خودت در حال بازی کردن با خودت و عروسکات هستی و زبون میریزی گوشی موبایل رو بر میداری و میگی الو سلام دوستم خوبی بابا خوبه مامان خوبه کار نداری به سلامت خدافس و یا به عروسکات میگی تو بمون من برم بستنی بخرم بیام خوب الهی من فدات بشم اگه این زبون رو نداشتی چه میکردی چند روز پیش افطاریمون که بود حاج آقا شوهر خاله دیرتر اومد همچین با یه ادا گفتی حاجی جون خوبی همه از حاج حسن یه جورایی حساب میبرن ولی تو حسابی با حاجی مچی و حا جی هم تو رو خیلی دوست داره چند روز پیش عزیز جون یه تصادف با ماشین داشت که خدا حسابی بهمون رحم کرد که صدمات زیادی ندید ولی سوژه ای شد برای تو تا کسی زنگ میزد گوشی رو بر میداشتی و عزیزم تصدف کرده ماشی خورده و الان هم عزیز زنگ میزنه میگی عزیز چی شدی بودی ؟ پریروز که زلزله تبریز تو شهر ما هم حسابی زمین رو لرزوند و ما رفتیم پارکینگ پیش همسایه ها از حرفهای من یاد گرفته بودی و میگفتی وشتنا بود تلبزیون تکون خورد یعنی وحشتناک بود تلوزیون تکون میخورد .تنها مشکلی که داری اینه که بلد نیستی بشینی یعنی دائم در حال حرکتی جالبه همه میگن تو این رو سرپا زاییدی( راست میگن چون شبی که رفتم بیمارستان تا ساعت ١١ شب بازار بودم و ٣ شب رفتم بیمارستان )به خاطر همین ورجه وورجه کردنات چند وقت پیش رفتیم آتلیه که من و بابا و خانم عکاس حریف تو نمیشدیم یک و نیم ساعت تلاش کردیم آخر سر عکاس گفت برید یه روز دیگه بیایید من خسته شدم و به علت پروژه پوشاک هنوز هم نرفتیم آخه ناز گلم همه خسته میشن ولی تو نه گلم تو هم کمی استراحت کن .