چشاش بسته جدید
عزیز دلم میخوام از علاقه تو به عروسکت برات بنویسم قربونت برم حدودا 25 تا عروسک کوچیک و بزرگ داری ولی همه یه طرف و به قول خودت چشاش بسته یه طرف چشاش بسته عروسکی که چشماش بسته است و نمیدونم چون شباهت به نوزاد داره تو این نوع عروسک رو دوست داری یا دلیل خاص دیگه ای داره بالاخره اینو میدونم که عاشق چشاش بسته هستی هرجا بریم باید با خودمون ببریم و دیگه اونقدر لباساشو شستم و خودش رو اونقدر حموم بردیم کاملا در شرف از بین رفتن بود و جالبه که دست و پاش هم در اومده و بزور وصلش کرده ایم
و دیگه جایی میرفتیم آبرومون با این عروسک زوار دررفته میرفت و ملت فکر نمیکردن که شما خانوم خانوما با داشن کلی عروسک قشنگ و زیبا به این وابسته هستی بلکه فکر میکردن که عروسک دیگه ای نداری و ما هم .............همه دیگه این عروسکت رو میشناختن حتی تو بیمارستان هم بردیم و اونجا وقتی میرفتیم اتاق بازی شما بجای اینکه خودت بازی کنی اون رو سوار وسایل بازی میکردی و خلاصه این که در همه جا و همه حال چشاش بسته در کنار تو و ماست
و نکته جالبتر اینکه هرجا هم بریم اولین سوالی که میکنی اینه شما هم عروسک چشاش بسته دارین ؟ اگه کسی داشته باشه حسابی باهاش رفیق میشی و ملت هم فهمیدن و تا میخوان دم تو رو ببینن میگن برات چشاش بسته میخریم تا نگین رو میبینی احوال چشاش بستشو میپرسی تا سلما رو میبین همینطور و سحر هم یکی داره ولی مامانی نگه داشته تا مثل من که عروسکام رو تو سیسمونی شما گذاشت بزاره رو سیسمونی واسه همین من اجازه نمیدم با مال سحر بازی کنی و گفتم سحر بگو مهرنوش(دوست سحر) برده تا میرسیم خونه مامانی اولین حرفی که میزنی بجای سلام میگی از مهرنوش چه خبر چشاش بسته رو نیاورد و اونجاست که دل مامان و بقیه ضعف میره و میگن بزار بدیم ولی من میگم نه......خلاصه من و بابا تصمیم گرفتیم یه چشاش بسته بزرگتر برات بخریم نمیدونی وقتی خریدیم چقدر خوشحال شدی توی راه خیابونا رو بهش نشون میدادی و مدام قربون صدقش میرفتی و همه رو براش معرفی میکردی الهی من فدای این عشق و علاقه مادرانه ات بشم چنان با مهر و محبت با اون صحبت میکنی که آدم ضعف میکنه هر کار کردیم براش اسم بزاریم گفتی نه که نه این اسمش نی نی چشاش بسته است والسلام
چشاش بسته جدید
ژستت منو کشته جیگر