رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره
وبوشممممممموبوشممممممم، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره
بهترین دوست دنیا سویل جونم:)بهترین دوست دنیا سویل جونم:)، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

فندق ما

به دنیای من خوش اومدی:) من اسم اینجا رو گزاشتم دنیای قصه ها :) اگه میخوای تو هم اینجوری بدونش:)

15ماه گذشت

1390/7/14 9:43
نویسنده : Raha:)
932 بازدید
اشتراک گذاری

                                                 

عزیز دلم الان  امروز 15 ماهه شدی دقیقا 2 سال شد که با حضورت زندگی ما رو تغییر

دادی لحظه به لحظه برام دوست داشتنی بوده آغازش  از روزی بود  که از کلاس داشتم

 برمیگشتم تنها بودم  و توراه دیگه طاقت نیاوردم و رفتم بی بی چک گرفتم و  دیگه نمیدونم

تا خونه چطور رانندگی کردم خونه که رسیدم سریع تست کردم و دیدم بله مثبته دیگه تو

 پوست خودم نمیگنجیدم و بابا هم رفته بود استخر و گوشیش خاموش بود سریع به مامانی

 خبر دادم و بعد به عزیز و به محض اینکه بابا اومد وقتی خبر دادم خیلی خونسرد گفت من

 میدونستم  ........

از شب یلدا که رفتم سونو و حضورت رو دکتر تایید کرد  و اشکهای من شروع به جریان شد.

از روزهایی که تحمل خوردن چیزی نداشتم و رایحه هر چیز اذیتم میکرد و مدام

در wc بودم مدام ماسک به دهن و چیزی جز سیب خوراکی من نبود تا 4 ماه 

از روزی که صدای قلب کوچولوتو شنیدم و شکر گزار خداوند

از روزی که جنسیت برام معلوم شد و موقع برگشت یه پیرهن خوشگل برا دخترم خریدم

از روزی که تکون خوردن دخملم شروع شد و من با هر تکون قند تو دلم آب میشد

از وقتیکه خریدها رو با مامانی شروع کردیم و لذت من دو چندان میشد

از روز تولد حضرت زهرا (روز مادر)که مامانی سیسمونی رو آورد و کلی شادی وارد کلبه ما شد

ازنیمه  شب 14 تیر که یک ماه زودتر پارگی کیسه آب و تولد قشنگترین گل زندگییم به این دنیا

از روز اول تولد که  تو تو دستگاه بودی و من فقط فیلمتو دیدم و خیلی غصه خوردم  

از روز دوم تولد که وقتی اومدم و شکل ماه تو رو دیدم آرامش گرفتم

از روز سوم تولد که اولین بار عزیز دلم رو تو آغوش گرفتم و بهترین لحظه زندگیم رقم خورد .

از روز چهارم که مرخص شدیم و اومدیم خونه

از ماهگردهات که هر ماه پر بود از خاطرات قشنگ قشنگ

از روز تولدت که مصادف شد با تولد امام حسین

ادامه مطلب را ببینید

 

و حالا که 15 ماهه شدی و عزیز دل من دخترم تقریبا دیگه همه رو به اسم شناختی و هرکی

 رو میپرسیم سریع با اون انگشت اشاره کوچولوت نشون میدی و هر کاری که من انجام میدم

مثل من شما هم شروع میکنی با تلفن که صحبت میکنم گوشی دیگه رو برمیداری یا با بابا یا

ستر(خاله سحر) صحبت میکنی و جالبه چون من راه میرم صحبت میکنم تو هم سیم بیچاره

 گوشی رو میکشی و صحبت میکنی و هرچی رو نمیدونی میگی (چیه) خیلی ناز میگی میری

بالای بلندی و یک دو سه میگی که بپری (یه دو ده) وقتی صدای آهنگ مشنوی سریع شروع

به نانای میکنی و خودتم میخونی نانای نانای نای همینکه میخوام پوشاکت رو عوض کنم

 شروع به فوت کردن میکنی که یعنی من فوتت بکنم  وقتی میبینم کتابچه حیوانات رو کاملا

 حفظ شدی هر حیوونی رو میپرسم سریع تو کتاب نشونش میدی من دیگه ذوق مرگ میشم

 قربونت برم من که لحظه لحظه با تو بودن لذتی برام داره هر چقدر بگم بازم کمه فقط باید

 شکر گزار خداوند باشم که نعمتی مثل تو برام هدیه داده و زندگی من رو زیباتر کرده .

دوست دارم خیلی زیاد  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

مهرناز مامان امین حسین
14 مهر 90 9:48
15 ماهگیت مبارک مبینی سمیه جون چه زود بزرگ میشند و دیدن زرگ شدنشون چه لذتی داره
مادر کوثر
14 مهر 90 13:42
وای چه خوشگل نوشتی
مادر کوثر
14 مهر 90 13:42
چقدر دوست داشتنی است روزهای آمدنت! کاش می‏توانستم هر سال، روز تولدت را در حرم نفس بکشم! شب تولد تو که می ‏شود، حرمت از آسمان پر ستاره نیز پرستاره ‏تر می ‏شود. چقدر آدم اینجاست که در هفت آسمان، غیر از تو ستاره‏ ای ندارد. تو امشب به دنیا آمدی تا ستاره ی همه بی‏ ستاره ‏ها باشی..میلاد هشتمین خورشید پیشاپیش مبارک
مامان نسترن
14 مهر 90 14:25
سلام دوست جونم. مبارک باشه . الهی دخمل گلت همیشه سالم باشه. ممنونم عزیزم. اما با همه این حرفا من به حساب سایت دکتر کرمانی 18کیلو اضافه دارم. شکمم خیلی بزرگ مونده.
مامان ماهان
14 مهر 90 15:04
15 ماهگیت مبارکه رها جون جونی چقدر زیبا و دلنشن نوشتی
نانی
14 مهر 90 17:45
15 ماهگیت مبارک جیگرررررررررررر
سارا
14 مهر 90 21:08
سلام عزيزم خوبي؟چه خبرا؟چيكارا مي كني؟من آپم خوشحال مي شم بهم سر بزني ببخشيد كه انقدررررررر بي معرفتم ايشالله جبران مي كنم
مامان پرهام
15 مهر 90 12:51
منو یاد دوران مشابهم انداختی قشنگ بود
تینا بیدی
15 مهر 90 16:51
زنده باشه همیشه.
مامان ماني
15 مهر 90 22:52
قربونش برم ..... 15 ماهگيت مبارك ... 120 ساله شي عزيزم ....
مامان سانای
16 مهر 90 8:56
15 ماهگی مبارکه عزیزم خوشحالم که بعد از 6 سال انتظار هدیه زیبای الهی را توی بغلت گرفتی الهی همیشه زنده باشید و این مرد ها رو ولش کن همشون بی احساس وبی ذوقن
مریم که دوست داره
16 مهر 90 9:07
رها جیگل 15 ماهگیتم مبارک گلم.
عزیزم قدر مامان نازو مهربونتو بدون خیلی خیلی دوست داره و هواتو داره و زحمتتو میکشه
سمیه جون متنت خیلی قشنگ بود خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.


مرسی مریم جون تو همیشه به مالطف داری
مامان تارا - سارا
16 مهر 90 9:16
آخی. نازی دخملی 15 ماهه شد. مبارکه. مرسی مامانی که به ما هم سر زده بودید و نظر هم داده بودید/
مریم
16 مهر 90 12:22
سلام عزیز دلم مبارک باشه ماهگرد دخملی امیدوارم همیشه در کنار هم خوب و خوش و سلامت باشین و شاهد بزرگ شدن عزیز دلت باشی الهی آمین بوسسسسسسسسس
مامان ملینا
16 مهر 90 14:19
خاله جون 15 ماهگیت مبارک . انشالله در پناه حق تعالی و زیر سایه پدر و مادر مهربونت موفق و پیروز باشی عزیر دلم.
مامان آريا
16 مهر 90 14:51
عزيز دل خاله روز كودكو به تو خوشگلم تبريك مي گم
مامان سانای
16 مهر 90 15:25
فندق خوشمزه روزت مبارک
مامان سانای
16 مهر 90 15:25
فندق خوشمزه روزت مبارک
مادر کوثر
16 مهر 90 15:36
روزت مبارک عزیزدلم شیرینم
الهام مامان رامیلا
16 مهر 90 15:52
رها جون 15 ماهگیت مبارک عزیزم روز کودکتم مبارک خاله جون داستان مامانت خیلی قشنگ بود اشکم رو در آورد
مامان پریسا
16 مهر 90 17:47
سلام به دوست گلم. 15 ماهگی رها جون و روز کودک و تولد امام رضا رو به شما تبریک میگم. خوش باشید.
سارا
16 مهر 90 22:44
رهاي مهربونم کودک که بودیم هیچ کس روزمان را تبریک نگفت اما حالا من روز کودک را به تو که سادگی و صداقت و صفای وجودت همچون کودکان است تبریک میگویم
مامان ماهان
17 مهر 90 9:44
فندق خوشمزه روزت مبارک
مهرناز مامان امین حسین
17 مهر 90 10:45
رها جون روز کودک مبارک
نازنین نرگس نفس مامان
23 مهر 90 0:11
خیلی قشنگ و با احساس نوشتی لذت بردم عزیزم
مامان پارسا جون
27 مهر 90 2:51
خیلی زیبا نوشتی گلم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فندق ما می باشد