رها خانم و آقا رادین
دختر عزیز و مهربون من اول یه خبر که مروارید ٩ هم از صدف در اومد بیرون هورا هورا..........
عزیز دلم چند وقتیکه به طور شدید علاقمند به رادین خان شدی و با دادا کردنت دل همه رو آب
میکنی الا اون رادین خان بیمعرفت (رادین پسر خاله رعنا دوست من که ٢ ماه از تو بزرگتره
و تو مهد شما میشه )چند روز پیش رفته بودیم مهمونی خونه خاله مهسا برا عرض تبریک
(آخه خاله جدیدا نامزد کرده ) جونم برات بگه که هر جا رادین رفت تو هم دنبالش هرجا
نشست تو هم کنارش برات میوه پوست میکندم اول میگفتی ببری به دادا بدی بعد خودت
بخوری قربون اون دل مهربونت بشم خلاصه اینکه تو مهد هم مدام در پی رادین خانی
که چون رادین خان بزرگتر شده کلاسش رو جدیدا عوض کردن و رفته کلاس نوپا و
مژگان جون میگه روزی چند بار میری اونجا و روی رادین رو میبوسی و برمیگردی
به کلاس و سر سفره نهار و صبحانه هم باید دادا کنار تو بشینه الهی من فدای
تو بشم مربی های مهد میگن چرا دخترت باید منت رادین رو بکشه و اون هم
کلاس بزاره ولی من معتقدم دخترم قلب مهربونی داره والا خیلی از پسرای مهد
خاطر دختر من رو میخوان ولی کلا به هیچ کدوم محل نمیزاره ولی رادین رو بخاطر
اینکه از جنینی میشناسه و تلپاتی داشتن دو سش داره (آخه من و خاله رعنا
موقع بارداریمون همکار بودیم و خاله رعنا شرکت ما میشد)
رادین و رها خونه خاله مهسا
رادین و رها کنار میز جشن یلدا در مهدکودک