عروسی تو عروسی
عزیز دلم ببخش دیگه از پستهای روزانه به پستهای هفتگی رسیدم گلم این هفته چند تا عروسی داشتیم دوشنبه شب عروسی مهشید جون نوه خاله مامان که شما موندی پیش بابا و ما رفتیم سه شنبه عروسی لیلا شمس همسایه عزیز که شما رو هم بردم و اصلا اذیت نکردی و امروز هم دو جا دعوت بودیم و شما رفتی خونه عزیز و من و مامانی رفتیم هر دو جا هم عروسی رضا همسایه مامانی و هم عروسی عاطفه جون نوه عمه بابایی خدا رو شکر خدا کنه همیشه عروسی و شادی باشه گلم امروز میخواستم تو رو ببرم ولی با بابا رفتین از خونه عزیز کفشهاتو بیاری که عزیز جون گفت بزار بمونه و تو برو من نگران بودم که مدت زیاد رو بهونه بگیری ولی خدا رو شکر حسابی بازی کرده بودی و تا اومدی تو ماشین سوار شدی خوابیدی و برگشتیم و مامانی دوباره شام رفت عروسی و سحر اومد خونه ما راستی فردا عازم سفر هستیم قراره با مامانینا بریم سفر بابا نمیاد ما میریم و با خاطرات سفر برمیگردیم