رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره
وبوشممممممموبوشممممممم، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره
بهترین دوست دنیا سویل جونم:)بهترین دوست دنیا سویل جونم:)، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

فندق ما

به دنیای من خوش اومدی:) من اسم اینجا رو گزاشتم دنیای قصه ها :) اگه میخوای تو هم اینجوری بدونش:)

اولین جمله

1390/7/20 12:55
نویسنده : Raha:)
868 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام دختر نازم خواستم علت اینکه کمتر عکس میندازم رو برات بگم عزیزم کوچولو که بودی مینشوندمت و عکست رو میگرفتم ولی الان تا میخوام عکس بندازم مگه میزاری اونقدر حرکت میکنی که نمیشه عکس بگیرم و پشیمون میشم و از بیشتر حرکات بامزه ای که انجام میدی فیلم میگیرم البته قایمکی چون اگه دوربین رو ببینی نمیزاری جدیدا که بدل کار هم شدی چنان کارهایی میکنی که من وحشت میکنم از تختت میری بالا از مبل میری بالا روی میز میری میشینی و جالبه یک دو سه هم میگی (سه دو سه)اولین جمله ای که ساختی : من داشتم با بابا صحبت میکردم تو هم میخواستی با بابا تلفنی صحبت کنی ولی بابا قطع کرد ومن گوشی رو دادم به تو که سریع گفتی :ماما بابا نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!  و مدام تکرار میکردی که من متوجه بشم بابا پشت خط نیست که یعنی مامان بابا نیست صحبت بکنه قربون جمله سازیت بشم  اسم لیلا جون رو هم یاد گرفتی البته خودش کلی باهات تمرین کرده و میگی لی لا  نسرین جون رو هم گاهی نسی صدا میکنی گاهی وقتا سلام هم میگی البته خیلی کم ســــام  به عمه هم میگی ممه همه کس رو هم میشناسی توی هر جمع باشیم هر کسی رو بپرسیم با انگشتت نشون میدی تو مهد هم همینطوره اونروز مژگان جون میگفت همه مربی ها رو میشناسی و اگه اسمشون رو بگن با انگشت نشونشون میدی تقریبا حیوونای اهلی رو هم یاد گرفتی و با شنیدن اسمشون یا عکسشون رو نشون میدی یا از اسباب بازی ها شکلشون رو رها تنها چیزی که خیلی اذیت میکنه اینکه یک لحظه هم نمیشینی و دائما در حال راه رفتنی آخه گلم خسته نمیشی موقع غذا خوردن در حد اینکه سه قاشق بخوری میشینی ولی بلافاصله بلند میشی آخه عزیزم اینقدر که تو فعالیت میکنی خسته نمیشـــــی

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

ماماان ملینا
20 مهر 90 13:34
سلام خاله ،قربون حرف زدنات برم .مامان رها دختر گلت سر سفره هم می شیینه .نازشو باید بکشی.دخترت ناز داره خانم.
مامان پرنسس
20 مهر 90 14:00
دقيقا مثل دختر من نمي دونم سوخت از كجا ميارن كه دائم در حال راه رفتن- انگار سوختشان اتمي و ما خبر نداريم
نگين
20 مهر 90 14:54
سلام وب قشنگي داري .خوشحال ميشم اگه به منم سري بزني
مامان پرهام
20 مهر 90 22:42
عزیزم! با این جمله بندی و هنرنمایی هات
مامان ماهان عشق ماشین
21 مهر 90 8:55
سلام خاله ،قربون حرف زدنات برم
مهرناز مامان امین حسین
21 مهر 90 9:43
به به دیگه بزگ شده ماشاله چه عکسهای نازی
نگين
21 مهر 90 10:46
سلام مرسي كه سر زديدن با اجازه لينكتون ميكنم
مريم که دوست داره.
21 مهر 90 11:27
الهییییی فندق کوچولومون داره بزرگ میشه .فدای حرف زدنت جیگل . عزیزم من کلی برا این جمله خوشگلت ذوق کردم ببین دیگه مامانی چه ذوقی کرده ماشااله ماشااله بهش بگین،ماشااله .100 باریک اله بهش بگین ماشااله ....
سارا-سبا
21 مهر 90 21:25
عزيييييييزم. عاشق زماني هستم كه تازه بچه ها زبون باز ميكنن.خيلي بامزه حرف ميزنن
مامان نیایش
21 مهر 90 23:11
الهی قربون این دخمل ناز بشم من که مثل نیایش من شیطونه و وروجک وای که کارات منو یاد ادا اطفار نیایش انداخت عزیزم ان شا الله سالم باشی گلم آفرین به دخملی باهوش هزار آفرین
تینا بیدی
22 مهر 90 12:01
آفرین به رها کوچولو. رهای منم به سلام ، "سام" می گه و به عمه ، "عم"
سارا
22 مهر 90 18:26
سلام عزيزم خوبي؟چه خبرا ؟چيكارا مي كني؟مي شه بياي پيشم؟حالم بده
نازنین نرگس نفس مامان
23 مهر 90 0:08
عزیزم قربون حرف زدنت الهی زبون ریختن عسل خانوم
مامانی کسرا
23 مهر 90 7:48
ماشالله چه دخمل باهوشی... شما یادش میدید یا به قول خودتون مستقل خودش یاد گرفته؟ من فکر میکنم تو مهد باهاشون خیلی تمرین می کنن نه؟ تقریبا هم سن کسراست اما دامنه لغات کسرا خیلی محدوده!!! البته همه می گن دخترا زودتر یاد می گیرن و از این حرفا ولی خوب بهر حال آموزش هم تاثیر داره
مریم
23 مهر 90 9:59
سلام موش موشک خاله چه تربچه ای شدی ماشاا... بوسسسسسسسسسس برای فسقلی
مامان پریسا
23 مهر 90 14:00
این فسقلیا کلا" خستگی ناپذیرن . پریسا هم همینطوره. ایشاا... همشون سلامت باشن.
نانی
23 مهر 90 16:53
ناااااااااااااااازی جیگرشو. وای کی میشه مانی هم حرف بزنه
مامان سید ابوالفضل
24 مهر 90 3:18
ناززززززززی
مامانی کسرا
24 مهر 90 9:42
سلام عزیزم سالم باشه این نمکدون انشاالله یه مشکل کوچولو داشتم سینه ام خیلی شدید درد گرفته بود رفتم دکتر گفت تغییر هورمونه جوری شده بود از یه سینه که کسراشیر می خورد سینه دیگه ام به شدت درد می گرفت این شد که تصمیم گرفتم از شیر بگیرمش خوابیدنش خیلی بهتر شده و منو کمتر اذیت می کنه شامشو کامل می خوره یه پستونک شیرهم می خوره تا صبح یه بار یا دوباربیدار میشه که گاهی یه پستونک شیر خشک می خوره و تا صبح می خوابه قبلا گاهی اوقات تا صبح مک می زد عصبیم کرده بود اما اگه اون مشکل نداشتم تا آخر زمستون بهش شیر می دادم چون الان خیلی بیشتر سرما می خوره تا سال قبل همین موقع !!! در هر صورت خودم خیلی راضیم که از شیر گرفتمش یکی دو شب بیشتر اذیت نکرد البته چون پستونک می خورد راحت بودم الان به این خیلی وابسته شده که تا یکسال دیگه بهش می دم وبعدازش می گیرمش! تا الان خدا رو شکر مشکلی پیش نیومده موفق باشی عزیزم
مامان آريا
24 مهر 90 13:20
عزيزم قربون حرف زدنت و جمله بنديت
مامان پارسا جون
27 مهر 90 2:45
جیگرتو بلبل زبون
مادر کوثر
27 مهر 90 11:25
alireza rostami
4 آبان 90 14:55
akhili zibaiiiii mosh kochooolo kissss
مامان ماهان
14 آبان 90 8:41
چه جمله قشنگی آفرین عزیزم سمیه جونم عکسا خیلی ناز شده دستت درد نکنه
فاطمه معصومه
12 آذر 90 17:13
سلام ماتقریبا هم سن وماه هستیم!جالبه منم به 123میگم سه دوسه!!!منم نی نی تر، که بودم لپام مثل لپ توبود
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فندق ما می باشد