رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
وبوشممممممموبوشممممممم، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
بهترین دوست دنیا سویل جونم:)بهترین دوست دنیا سویل جونم:)، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

فندق ما

به دنیای من خوش اومدی:) من اسم اینجا رو گزاشتم دنیای قصه ها :) اگه میخوای تو هم اینجوری بدونش:)

روزهای گذشته

1390/6/2 12:36
نویسنده : Raha:)
654 بازدید
اشتراک گذاری

 

عزیز دلم چند روز پیش که شب بیست ویکم بود دومین شب قدر بود و خونه دایی عباس (دایی من ) مراسم شب احیا بود من نمیخواستم برم ولی مامان پری گفت که باید بیای بشینی خونه چیکار کنی گفتم آخه رها نمیزاره دعا بخونم گفت عیبی نداره بیا سحر میگه من رها رو نگه میدارم و همینطور هم شد تا آیه ٥٠ با سحر بازی کردی و بعد خسته شدی اومدی بغلم خوابیدی و من به راحتی اون شب هم عزاداری کردم هم دعا امیدوارم خدا قبول بکنه عزیز دلم فردای اون روز هم که روز وفات امام علی بود و تعطیل بود و روز افطاری مابود و من از صبح مشغول کار کردن بودم توی پارکینگ هم همسایه ها داشتند حلوا میپختند تو هم با بچه ها سحر و علی پایین آب بازی میکردی که ای کاش نمیکردی ولی بابا میگفت عیبی نداره که همون علت مریضیت شد ساعت ٢ هم دایی حامد اومد و بردخونشون و تا ٧ که من کارها رو کردم و چون میخواستیم  افطار رو ببریم باغ جمع کردیم و اومدیم دنبال تو که مامان پری میگفت حال نداری و سرفه میکردی و خلاصه رفتیم باغ و مهمونها اومدن و............ساعت ١٢ برگشتیم خونه تو کم کم حالت داشت بدتر میشد شب هم کمی تب داشتی صبح که بیدار شدم دیدم نمیتونم با این وضع ببرمت مهد زنگ زدم شرکت و مرخصی گرفتم و با هم موندیم خونه و تو فقط بغلم بیحال بودی غروب بردمت دکتر و دارو داد گفت خوشبختانه عفونت نکرده  شب مامان پری گفت میای مراسم احیا گفتم نه و بابا گفت بریم باغ چون کار داشت ماهم آماده شدیم و خاله سحر هم چون خونه تنها بود با ما اومد و تو کلی ذوق کردی بعد تو راه خوابیدی ولی وقتی رسیدیم هاپوت اونقدر پارس کرد که تو بیدار شدی و گریه میکردی که بری پیشش و بیخودی بهونه میگرفتی که بزور خوابوندمت  و از ترس نتونستیم تلوزیون هم روشن کنیم تا دعا بخونیم  و تا صبح نگران بودم که تب نکنی خلاصه این که امروز هم زیاد حالت خوب نیست ولی چون ساعت کاری کم بود اومدیم سرکار( صبح یک ساعت دیر تر )

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مامان نیایش
2 شهریور 90 13:36
ان شاء الله عباداتتون قبول باشه خدا خودش نگهدار این کوچولو های نازنین هست ان شاا..
مامان پارسا جون
2 شهریور 90 17:44
قبول باشه طاعاتتون عزیزم الاهی که رها جونم حالش زوده زود خوب بشه
مامان ماهان
3 شهریور 90 0:16
الهی که هر چه زودتر خوب بشی فندق کوچولوی خوشمزه
مامان ماهان
3 شهریور 90 0:17
الهی که زود خوب بشی فندق کوچولوی خوشمزه
مامانی کسرا
3 شهریور 90 10:14
آخی خدا کنه خوب شه هر مریضی بدی خودش داره اما من از تب خیلی می ترسم ! خدا کنه دیگه هیچ وقت مریض نشه
مریم که دوست داره
3 شهریور 90 11:06
رها جون الهی که زود زود خوب شی. وقتی شما مریض میشی مامانت تو شرکت حالش بدتر از شما میشه.


مرسی خاله مریم که اینقدر به فکر من و مامانم هستی
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
3 شهریور 90 12:09
امیدوارم هرچه زودتر خوب بشی خوشگلم
لپ گلی
3 شهریور 90 15:06
سلام عزیزم چرا لینکم نکردی من که لینکت کردم
مامان پریسا
3 شهریور 90 16:21
سلام به این پسر گل. ایشا... زودی خوب میشی. مامانی به دیدنمون بیا خوشحال میشیم.
سارا-سبا
3 شهریور 90 23:05
سلام مامان مهربون خوبي؟كوچولوي نازتون خوبه؟اميدواريم كه شاد و سلامت باشيد من به همراه خواهر دوقلوم تصميم گرفتيم وبلاگي درست كنيم كه خاطرات دوران تحصيل خودمونو اونجا بگيم خيلي خوشحال مي شيم گه شما بيايد و با حضور گرمتون وبلاگ ما دو خواهر قشنگتر كنيد با اجازتون لينكتون مي كنيم تا بيشتر باهاتون در ارتباط باشيم خوشحالمون مي كنيد اگه شما هم مارو لينك كنيد به اميد ديدار
مامان سانای
4 شهریور 90 9:47
ان شالله زود خوب بشه مواظبش باش کوچولوی من هم از امروز صبح مریض شده
آرتین خان
4 شهریور 90 13:44
ایشالا هر چه زودتر حال عسلی خاله خوب میشه ببوسش رها جون رو
مامان آتین
4 شهریور 90 15:32
آخی مریضیتو نبینم رها جونممممممممممممم امیدوارم زود زود خوب خوب خوب بشی عسلک می بوسمت
lمامان نی نی گولو
4 شهریور 90 17:00
سلام نانازی الهی امیدوارم تا الان حالت خوب خوب شده باشه انشاالله
مامان آريا
5 شهریور 90 11:22
عباداتتون قبول خاله قربونت برم كه مريضي اميدوارم هرچه زودتر خوب خوب بشي
مامان ماهان عشق ماشین
5 شهریور 90 11:25
قبول باشه طاعاتتون عزیزم الهی که رها جونم حالش زوده زود خوب بشه. راستی مامانی نمیتونی از کسی یا پرستاری کمک بگیری تا رها جون رو تو خونه خودتون نگهداره؟خیلی خیلی بهتر از بهترین مهدهاست.
مامان پریسا
5 شهریور 90 12:16
سلام گلم ممنون که سر زدی.می خواستم ببینم دوست داری تبادل لینک کنیم یه خبر کو چو لو بدی خوشحال میشم
مادر کوثر
5 شهریور 90 13:05
آخی نازیییییییییی ایشالله زود زود خوب بشی گلم کوثر منم تازه خوب شده افطاری قبول مامانییییییییییی
مامان نسترن
5 شهریور 90 14:45
سلام خانومی. نگران نباش . اینشالاه زود حال دخمل گلت بهتر بشه
تینا بیدی
5 شهریور 90 16:55
آخه الهی زودتر عزیز خاله خوب خوب شه. سمیه جون چه خوبه که رها راحت با بقیه اخت می شه و پیش بقیه می مونه (فکر می کنم واسه اینه که مهد می ره) رهای من که غیر خودم و باباش فقط با مامانم و خالش می مونه واسه همین خیلی برام سخته این ور و اونور رفتن. منم خیلی دلم می خواست این شبا رو تو جمع بگذرونم ولی بخاطر اینکه می دونستم رها بی قراری می کنم تو ونه و پای تلویزیون موندم
مامان پرهام
5 شهریور 90 17:09
الهی نی نی مریض شده؟ ولی مهم نیست به قول یه دکتری بچه ها باید مریض شن تا قوی بشن! الان که بهتره؟
مامان قندعسل
5 شهریور 90 17:10
سلام عزیزم قبول باشه طاعات و عباداتتنگران نباش خوب میشه ایشالله
نازنین نرگس نفس مامان
15 شهریور 90 17:50
بمیرم واسه فندق کوچولو ایشالا دیگه مریض نشی خانمی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فندق ما می باشد