رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
وبوشممممممموبوشممممممم، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
بهترین دوست دنیا سویل جونم:)بهترین دوست دنیا سویل جونم:)، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

فندق ما

به دنیای من خوش اومدی:) من اسم اینجا رو گزاشتم دنیای قصه ها :) اگه میخوای تو هم اینجوری بدونش:)

مادر چراغ خونه

1390/10/22 11:32
نویسنده : Raha:)
758 بازدید
اشتراک گذاری

 

دختر نازم دیگه دلتنگی داره اذیتم میکنه الان ١٠ روز میشه که مامانی رفته و ما موندیم بدون اون خیلی سخته خیلی وقتی میرم خونشون احساس میکنم خونه تاریک و بی روح شده البته بابا هست و خدا سلامتش بکنه ولی هر کدوم جای خودشون رو دارن خدا جون هیچ خونه ای رو بدون امید نکن  پدر و مادر هردو چشم و چراغ خونه اند  خدایا هردوشون رو سلامت کن  حالا مامان من واسه تفریح رفته و میدونم داره بهش خوش میگذره چه سخته وقتی............

بهر حال خیلی دلم تنگ شده بخاطر سحر جلوی خودم رو میگیرم تا اشکام نیاد مثلا میخوام اون حس دلتنگی نکنه شاید بگی خیلی لوسم ولی نه بخدا این روزا خیلی داره بهم فشار میاد خیلی خیلی خیلی  از طرفی مریضیم که هنوزم کاملا خوب نشدم از طرفی امتحاناتم و از طرفی هم کار خونه خودم و خونه مامان و از طرفی هم شیطنتهای تو خانوم خانوما و از طرفی  شرکت ، و از طرفی هم دلتنگی ....... شنبه مامانی پرواز داره و به امید خدا تا غروب میاد میرسه

پی نوشت ١:دختر عزیزم ١٨ دی با چهار روز تاخیر واکسن ١٨ ماهگی رو زدیم خدا رو شکر فقط موقع تزریق گریه کردی و السلام دیگه حتی یکبار هم در راه رفتن و ....گریه زاری نکردی فقط وقتی دست میزدم به جای واکسن آخه  یکی از پاهات یکم ورم کرده بود و کمپرس که میکردم ناراحت میشدی ولی خدا رو شکر حل شد و  خدا رو هزار مرتبه شکر تب نکردی البته سه روز استامینوفن خوردی

 

پی نوشت٢ : عزیز دلم مرواریدهای ١٠ و ١١ هم از صدف اومدن بیرون فک پایین دندانهای آسیاب اول طرف چپ و راست .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

آبجی فاطمهـ
22 دی 90 11:12
سلامممنون که بهمون سرزدید!! راستی من میتونم رهاجون روبه عنوان دوست فائزه لینک کنم؟؟؟
مامان ملینا
22 دی 90 12:05
سمیه جون خدا پدر و مادرت رو سلامت داره و در کنار هم خوش و خرم باشید .پدر و مادر امیدهای خونه ما هستن پس باید خیلی قدرشون رو بدونیم که بعدها پشیمون نشیم. عسل خاله رها جون خدا رو شکر که جای واکسن اذیتت نکرد.آفرین که مقاومی.مرواریدهاتم مبارکه عزیز دل خاله دوستت دارم خوشگلم
سمانه مامان پارسا جون
22 دی 90 12:30
خدا رو شکر که اذیت نشد گل دختر
مادر کوثر
22 دی 90 13:34
سلام عزیزم ممنونم که به ما سر میزنی اما از بابت رمز شرمنده ام آخه به همسرم قول دادم تو وبلاگ ننویسم و اگه هم نوشتم رمز دار بنویسم
خاله نسرین.مامان صدف و سپهر
22 دی 90 19:15
سمیه جونم درکت میکنم عزیزم.حق داری.منم گاهی وقتا که مامان یه مسافرت کوتاه میرن و ما برای سر زدن به بابا میریم خونشون حسابی فضای خونه غمگینو و سنگینه.خدا الهی هیچ خونه ای رو بدون بزرگتر نکنه.ایشاالله هر چه زودتر مامان برمیگردنو بیشتر قدرشونو میدونین. برای شرایطم امیدوارم هر چه زودتر همه چی بر وفق مراد بشه.
مامان زهرا نازنازی
22 دی 90 19:24
الهی مادرتون همواره سلامت و پایدار باشند قدرش رو خیلی بدونید این وبلاگ خودمه http://1651386.persianblog.ir
مامان علی
24 دی 90 16:37
ان شالله سایه پدرو مادتون همیشه بالا سرتون باشه و چراغ خونتون پرفروغ. ان شاالله بزودی جمعتون برقرار میشه......... از من به رها: مرواریدای 10 و 11 به مبارکی. فندق خوشحالم که واکسنت اذیتت نکرده خاله یه بوس کشدار واست می فرستم سعی کن بگیریش
مامان ماهان
25 دی 90 9:04
جای مامانت خالی نباشه عزیزم مرواریدای رها جونم مبارکه
مامان سانای
25 دی 90 10:07
ایشالله سایه پدر ومادرا همیشه بالای سر بچه هاشون ونوه هاشون باشه
الهام مامان رامیلا
25 دی 90 12:28
مبارک باشه رها جو نم 18 ماهگیت سمیه جان خدا انشالله همیشه مادرت رو برات حفظ کنه و تمام مادرهارو
الهام مامان رامیلا
25 دی 90 15:38
بخدا سمیه جان همش تو فکرت هستم آخه خیلی کم دیگه می یایی پیش ما منم همش می گم شاید دوستم نداشته باشی چون من به فکرتم تو هم خوابم رو دیدی
فاطمه
25 دی 90 16:23
سلام دوست عزیزمــــــ با پست جدید اپمــــــــ خوشحال میشم سری بزنید
mamane Ali
25 دی 90 19:16
سلام عزیزم .. درکت می کنم .. منم مامانم وقتی رفت مسافرت اشکم در اومد ..هم از دلتنگی هم از مشغله ی کاری ..رها جونی رو ببوس
آبجی فاطمهـ
25 دی 90 19:48
سلام! رهاجون باافتخارلینک شد
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فندق ما می باشد