رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
وبوشممممممموبوشممممممم، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
بهترین دوست دنیا سویل جونم:)بهترین دوست دنیا سویل جونم:)، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

فندق ما

به دنیای من خوش اومدی:) من اسم اینجا رو گزاشتم دنیای قصه ها :) اگه میخوای تو هم اینجوری بدونش:)

دختر فهمیده من

1391/3/4 9:22
نویسنده : Raha:)
888 بازدید
اشتراک گذاری

 

عزیز دلم گل مامان فکر نمیکردم اینقدر خوب با قضیه کنار بیای و قبول کنی با اون وابستگی که به می می داشتی انتظارم میرفت خیلی سخت دل بکنی که خدا رو شکر تا حالا که خوب پیش رفتیم امیدوارم همینطور هم روزهای دیگه ادامه داشته باشه :

دومین روز :از خواب که بیدار شدی خواستی  و گفتی می می خوب شده ولی دوباره با صحنه رژی روبرو شدی یکم تعجب کردی و پیش خودت گفتی پس شب چی بود من خوردم چون تو از اون بچه ها نیستی که بشه گولت زد وموقعی که داشتم دست و روت رو میشستم گفتی می می بشور خوب بشه الهی قربونت برم بعد بردمت مهد تا اونجا مشغول باشی ظهر که برگشتیم حسابی بیقرار بودی چون همیشه برگشتی میخوردی و بعد لالا میکردی و خیلی گریه کردی و مدام هم تلفن زنگ میزد و من به همه میگفتم میتونم حرف بزنم اخه تو عادت داشتی موقع تلن حرف زدن من مشغول خوردن می می باشی که گفتم بزار یادت نیفته و بزور خوابت برد و بعد از بیدار شدن بردمت خونه مامانی و با او رفتین خونه مامان بزرگ تا اونجا با سلما مشغول باشی و من رو هم نبینی و من برگشتم خونه شب هم داشتیم میرفتیم خونه عمه تا به عمو که برگشته بود از سفر خیر مقدم بگیم که تو ماشین شیرت رو خوردی و خوابیدی اونجا هم بیدار نشدی و اومدیم خونه و نصف شب هم یکبار شیر دادم و صبح هم یه شیشه شیر خوردی و خوابیدی.

سومین روز : تا ساعت ١١.٥ صبح خواب بودی و من از درد سنگینی داشتم میمردم که بیدار شدی و برای اولین بار گفتی مامان صبحانه که داشتم ذوق مرگ میشدم و سریع صبحانه دادم و دوباره خواستی و گفتم اوف و قبول کردی و فقط تو ون لحظه میگی مامان بخل تا بیای بغلم و آروم بشی و من هم که بغل کردنت برام خیلی سخت شده و درد آور آخه خیلی درد میکشم و .......خلاصه سومین روز هم بخیر گذشت و قرار شد دیگه شب ها هم قطع بشه و دیشب که بیدار شدی یکبار شیر دادم و بار دوم آب میوه و خوردی و فعلا هم خوابیدی امیدوارم همینطور خوب پیش بره نمیدونم بنده تا چند روز این درد رو میخوام تحمل کنم و شما هم تا چند رو زطول میکشه که به طور کل فراموش کنی؟

خدایا ممنونم ازت که به من قدرت دادی و تونستم حدودا ٢٣ ماه به دختر نازم شیر بدم و اون رو محروم از خوردن شیر مادر نکردم و باز ممنون که دخترم تونست من رو درک کنه و با قضیه کنا ر بیاد

خدایا و شاکر و سپاسگزارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان نیایش
4 خرداد 91 10:37
الهی فداش شم که این قدر فهمیده است ما شاا لله خانمی شدی برای خودت دخملی راستی مامانی برای سوالی که پرسیده بودی جواب دادم ولی الان چون توی یه پروژه دیگه هستی فعلا نبرش برای دندون بذار یه کم بگذره قربونت
مامان ملینا
4 خرداد 91 10:38
سلام سمیه جان فمی دونم چه دردی می کشی ولی تموم می شه تحمل کن.راستی در مورد نی نی گپ چه می دونی اگه آنلاین بودی خبرم کن تا با هم گپی بزنیم باشه.
مامان نیایش
4 خرداد 91 10:38
راستی نیایش هم همسن الان رها بود که لک افتاده بود رو دندونش و نشد که برمش دکتر مراقبش باش و نگران نباش موفق باشی گلم
مامان پریسا
4 خرداد 91 11:41
هم برای مامانی و هم رها جون. تبریک میگم
بابای ملیسا
4 خرداد 91 11:54
سلام . بازم مثل همیشه وبلاگتون زیبا و قشنگ به روز شده . ملیسا خانم منتظر شماست تا عکسهای جدیدش رو ببینید و با گذاشتن نظر خودتون هر چند کوتاه خوشحالش کنید . منتظرتون هستیم .
مامان نسترن
4 خرداد 91 12:57
امشب رو ازدست نده مامانی . واسه همه دعا کن و ازآخر آرزوهای قشنگتو بده دسته فرشته ها تا ببرن برسونن دست کسی که همیشه متظره ما باهش درددل کنیمو اونم روی همه غمامون خط بکشه و واسمون روی برگه آرزوهامون مهر تایید بزنه. شب آرزوها و روزای قشنگ رجب مبارک
سمانه مامان پارسا جون
4 خرداد 91 18:30
مبارک باشه به سلامتی موفق باشی عزیزم
سمانه مامان پارسا جون
4 خرداد 91 18:31
امشب را در کنار ثانیه ها ، آمین گوی آرزوهایت می شوم آرزویم را دعا کن . . .
نسيم-مامان آرتين
6 خرداد 91 8:59
آفرين به اين عسل خانم فهميده كه به نبودن ميمي زود عادت كرده
مامان پرنسس
6 خرداد 91 12:47
مبارك مبارك ديگه رها خانم بزرگ شدي عزيزم
مامان ساينا
6 خرداد 91 14:03
خدا رو شكر ماماني آفرين به اين دختر فهميده ماماني دارويي واسه خشك كردن شير تو داروخونه ها هست اگه خواستي مي توني استفاده كني و سريعتر راحت شي
مامان علی
6 خرداد 91 17:09
الهی من فداش بشم که انقدر خوب با مسائل کنار میاد . خسته نباشی مامانی ان شالله توی همه مراحل موفق باشی. بوس برای رهای خودم
سحر
7 خرداد 91 14:06
خاله جون مبارکه امیدوارم همیشه تو همه کارات موفق شی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فندق ما می باشد