رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
وبوشممممممموبوشممممممم، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره
بهترین دوست دنیا سویل جونم:)بهترین دوست دنیا سویل جونم:)، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

فندق ما

به دنیای من خوش اومدی:) من اسم اینجا رو گزاشتم دنیای قصه ها :) اگه میخوای تو هم اینجوری بدونش:)

دیگه کم آوردم

1391/10/3 11:58
نویسنده : Raha:)
533 بازدید
اشتراک گذاری

 

رها خانوم عزیز دلم امسال شب یلدا ما شام دعوت بودیم آخه دختر خاله بابا (الهه جون )دکترا قبول شده و واسه همین مامان و باباش سور دادن و شام بیرون دعوت بودیم و بعد از شام همه رفتن خونه خاله و ما نرفتیم چون میدونستیم بریم از دست شلوغ کاری تو نمیتونیم بشینیم  تو رستوران که همه نشسته بودن فقط تو در حال گشتن بودی و لحظه ای هم ننشستی  و رفتیم خونه مامانی چون اونا تنها بودن و خواستیم  با اونا باشیم عزیز دلم الان که دارم این پست رو مینویسم خیلی عصبانی هستم و حسابی  با تو دعوامون شده آخه من دوربین رو آوردم وصل کنم به کامپیوتر و عکسهای شما رو بریزم تو سیستم که شما سریع دوربین رو برداشتی و شروع به عکس گرفتن کردی و آخر سری هم دوربین از دستت افتاد رو سرامیک و کلا تعطیل شد و من هم عصبانی شدم و برخورد بسیار جدی با تو کردم الانم دستام داره میلرزه آخه جدیدا خیلی بلا شدی و رسما دیگه در مقابل تو کم میارم راهکار امروزم احساس میکنم موفقیت آمیز باشه البته امیدوارم آخه تو اوج دعوا مشغول خوردن نوفاله بودی که من از دهنت درآوردم و گفتم تا دختر خوبی نباشب نوفاله بی نوفاله و رفتم سراغ کارهام که معذرت خواهی شروع شد آخه تو اگه این زبون رو نداشتی چیکار میکردی شروع به عذر خواهی کردی و میگفتی دختر خوبی شدم ولی من قبول نکردم و گفتم باید ثابت کنی خلاصه کلی ازت قول گرفتم و سپس نوفاله تو دادم بهت جدا نمیدونم در مقابل شیطنتهای تو چه کنم دیروز رفته بودیم خونه عزیز روضه که با کسرا آتیشی سوزوندی آن سرش ناپیدا و به عزیز گفتم دیگه روضه بی روضه انتظار نداشته باشین من بیام با این وضعیت خدا رو شکر فکر کنم راهکارم داره عمل میکنه آخه همین الان فلش من رو برداشتی تا بزنی تو تلوزیون و من هم تهدید که یا فلش رو میدی یا نوفاله بی نوفاله که سریع تسلیم شدی دوستان عزیزم هرکی راهی میدونی بهم بگه واقعا دیگه اعصابم داره بهم میریزه هم خودم ناراحت میشم همرهامیدونی دخترم من میدونم تو بچه ای و باید بچه گی بکنی ولی باید اشتباهاتت رو بفهمی و دوست دارم خوب تربیت بشی بخدا عاشقت مامان جون وقتی دعوات میکنم تمام بدنم میلرزه و سر درد میگیرم و خیلی بهم فشار میاد در ضمن دوست ندارم هیچوقت تو جمع دعوات کنم و واسه همین تو خونه همیشه بهت تذکر میدم تا یاد بگیری

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

نسیم -مامان آرتین
3 دی 91 14:25
سمیه جون بچه شیطونم نعمتیه
این فسقلیا تا مارو از پا درنیارن دست بردار نیستن
منم دیروز بریده بودم بابارضا میگفت بابا بچست بی خیال اما 1ربع هم دوام نیاورد و3تایی افتادیم به جون هم وکاری جز خندیدن از روی عصبانیت نداشتیم


آره والا نسیم جون
مامان ماهان
4 دی 91 15:12
میبینم که مامانی از دستت ناراحته گلم
فندق جونم خیلی شیطون شدیااااااااااااااااااااا
دوست جونم ناراحت نباش همه ما به نوعی درگیر کارهای فسقلی هامون هستیم خدا به همه ما صبر بده


آره والا خودشم صبر ایوب
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
7 دی 91 9:37
عزیزم همه بچه ها همینن. آرتین به من نگاه میکنه و میزنه تو صفحه تلویزیون ولی اگه بهش توجه نکنم میاد کنار. یکی از فامیلای ما پسر شیطونی داشت. دکتر بهش گفت روزی سه چهار ساعت بذارش مهد. چنان خوب شد که نگو. نمیدونم در مورد رها جون صدق کنه یا نه.


آره گلم میدونم ولی به خاطر مریضیش دیگه قرار شد فعلا مهد تعطیل بشه تا بهار



سمانه مامان پارسا جون
11 دی 91 13:37
مامانی عصبانی نشو بچست دیگه
ازین کارا زیاد میکنن


آره والا
مامان نیایش
11 دی 91 20:22
سلام عزیزم اینقدر خودت رو ناراحت نکن بچه است دیگه باید بهش فرصت بدی تا کم کم متوجه اشتباهش بشه باید صبرت رو بیشت رکنی خانمی با تهدید و دعوا شاید برای مدت کوتاهی موفق بشی اما دوباره همه چی شروع میشه و کم کم ا زتهدید کردن هم خسته میشی عزیزم کتاب کلید های رفتار با کودک 3 ساله یا کتاب مرزهایی برای کودکان رو پیدا کن و بخون حتما مفیده موفق باشی مامانی صبور دخمل شیطونت رو ببوس


ممنون زهره جون خیلی دلم براتون تنگ شده بود
مامان فتانه
17 دی 91 0:21
سلام چه دخمل نازی اگه دوست داشتین به وبلاگ ایلین جون ماهم سربزنیدتاباهم دوستشیم
مامان پارسا
20 دی 91 0:25
سلام عزیزم دقیقا مشکل ما با پارسا همینه اگه راه حلی پیدا کردین تو رو خدا به منم بگید . ولی خدایی به اون قیافه شیرین و دوست داشتنیش نمیاد که اینقدر شیطون باشه.


عزیزم فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
کیانا
11 بهمن 91 13:08
سلام دوست عزیز با اجازه چند تا از پستاتو خوندم ماشالله چه دختر نازی داری انشالله همیشه سالم وسلامت باشه خیلی تعجب کردم این پستتو خوندم آخه من خودم پسر دارم همیشه فکر میکردم دخترا خیلی آروم و خوبن اذیتو شیطونی نمیکنن یعنی دخترا هم بله پس با این اوصاف فکر نکنم بین پسرا و دخترا فرقی باشه در کل انشالله خداوند به همه ما مامانا صبر ایوب عطا کنه اگه مایل با تبادل لینکین خبر بدین تا بیشتر این دخمل نازو ببینم فداش یه بوس تپل هم بکنین


حتما عزیزم با افتخار لینکتون میکنم
جشنواره بزرگ تولید صداهای صوتی
29 بهمن 91 14:54
دوست بزرگوار سمیه عزیز برآنیم تا بزرگترین کتابخانه صوتی برای کودکان و نوجوانان ، بویژه کودکان نابینا را ایجاد کنیم .برای این کار، کافی است یک یا چندین کتاب مناسب کودکان و نوجوانان را انتخاب کرده، آن را بازخوانی نموه و فایل صوتی را برای ما ارسال نمائید و یا اینکه یکی از قصه ها ،داستانها و متل های محلی خود را با زبان و لهجه خود ضبط و به این جشنواره ارسال نمائید.بدین ترتیب شما علاوه بر اینکه در یک حرکت فرهنگی عظیم سهیم شده اید، بی هیچ هزینه ای جزو پدیدآورندگان کتاب کودک می شوید و همچنین در راه حفظ فرهنگ ، زبان و یا لهجه محلی خود گامی بزرگ را می پیمائید. از شما بزرگوار رسما دعوت به عمل می آید تا در اجرای این جشنواره ، درخواست " همکار افتخاری" ما را پذیرا باشید و با اطلاع رسانی یا هرگونه اقدامی که خود صلاح می دانید، یاری مان نمائید.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فندق ما می باشد