رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره
وبوشممممممموبوشممممممم، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
بهترین دوست دنیا سویل جونم:)بهترین دوست دنیا سویل جونم:)، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

فندق ما

به دنیای من خوش اومدی:) من اسم اینجا رو گزاشتم دنیای قصه ها :) اگه میخوای تو هم اینجوری بدونش:)

بازم ما اومدیم

1392/6/31 19:02
نویسنده : Raha:)
1,089 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام ما اومدیم

از همه دوستان عزیزم که تو این مدت غیبت جویای احوال بودن  معذرت میخوام که منتظرتون گذاشتم  

واما برا دخترم بگم از غیبتم عزیز دلم همونطوری که خودت میدونی تو این یک ماه اخیر اتفقات تلخ و شیرینی برامون افتاد که حسابی مشغول بودیم .نکته وار واست مینویسم تا بعدا نگی مامانم تنبل بود:

1- دوهفته عمه آذر اومد زنجان و دوره های عصرونه خانواده برپا شد و هر روز خونه یکی دعوت بودیم من بینوا از سر کار خسته و کوفته میرسیدم و تو رو آماده میکردم و میرفتم از اونجایی که مامانت بسیار حساسه و همیشه در هر حال و همه جا وظیفه خودش میدونه که جایی که دعوت شد حتما بره واسه همین جایی از قلم نیوفتاد .

2-عزیز دلم ارشد قبول شدم و مراحل ثبت نام و انتخاب واحد رو گذروندم و مونده کلاسا که ببینم چه خواهم کرد

3- آقاجون قلبش ناراحت شد و یک هفته بیمارستان خوابید و آخر سر هم آنژیو شد و فنر گذاشتن و خدا رو شکر الان بهتره و تو اون یک هفته به خدا فقط دو روز بیمارستان نرفتم اونم کلاس داشتم

4- 3 هفته ،هفته ای سه روز تا ساعت 5 میموندیم شرکت کلاس داشتیم و تو میرفتی خونه مامانی و با اون میرفتین مهمونی و من بینوا با سرویس میومدم مهمونی چه شودددددددددددددددد

5- عزیز یک هفته رفت مشهد زیارت امام رضا و یک روز آقاجون و آبا و امین مهمون ما بودن

6- دوبار هم رفتیم عروسی و حسابی به شما خوش گذشت

7- دوبار هم مولودی رفتیم

 

8- دوتا تولد داشتیم تولد عمه مهری و تولد بابا که حسابی تولد بازی کردی و مدام به بابا تبریک گفتی

9- عزیزم قرار بود از اول مهر برعکس بقیه بچه ها تو دیگه مهد نری و لیلا جون بیاد خونمون پیش شما که فعلا این قضیه کنسل شد و قرار شد مهر هم بری مهد و ببینیم تا آبان چه شود

10- چند روزی دندون درد داشتی که رفتیم دکتر و بـــــــــــــــــــــــله آقای دکتر عصب کشی انجام دادن و خیلی اذیت شدی و شدیم و هرسه گریون و گفتیم آقای دکتر رو دندونات ستاره کاشته و قرار شد دیگه موقع خواب شیر نخوری

حالا برم تا تو خوابی یکم از کارام انجام بدم تا بعد بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

نسیم-مامان آرتین
1 مهر 92 9:12
مبارکه سمیه جون چی قبول شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منم دوست دارم درسمو ادامه بدم وزمانیکه به آرتین حامله بودم 1بار ارشد شرکت کردم که درنیومدم وبعد از اون همه میگن درس وبی خیال به چسب به بچت ای جون دلم سمیه جون رها داره میشه شکل خودت عکساشو میبینم یاد دوران مدرسه مون می افتم یادش به خیر چه روزایی داشتیم هرجاکه هستید خوش وخرم باشید
مامان نیایش
2 مهر 92 13:15
سلام عزیزم خوش اومدین ممنون که پیش ما هم اومدی عزیزم ایشالا همیشه به شادی و خویبی و خوشی باشید و هیچ وقت درد و بیماری سراغتون نیاد دندون درد که خیلی بده برای بچه هم آدم واقعا اذیت میشه خیلی مراقب باشید مبارک باشه ارشد قبول شدی خانومی موفق باشی
مامان ملینا
2 مهر 92 22:14
سلام خانم خانما،خسته نباشی از این همه مهمونی و دید و بازدید.کارت هم مبارکه .رهای شیطون بمیرم برات که دندونت رو دادی دست دکتر .سمیه چطور طاقت آوردی.
خاله پارمیدا
3 مهر 92 12:40
نسیم مامان آرتین
16 مهر 92 11:46
تربچه خاله روزت مبارک
مامان سانای
16 مهر 92 14:29
این فندق چه بزرگ شده ماشالله
نازنین نرگس
18 مهر 92 22:50
هزار ماشالا هزار ماشالا این همون رها کوچولوی نازنازی منه الهی فداش شمچه خوشکل میخنده فداش ما بالاخره برگشتیم
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
20 مهر 92 11:45
عزیز دلم روزت با تاخیر مبارک
مامان ملینا
23 مهر 92 8:39
سلام رها جونم و سمیه عزیزم.می بینم که جفتمون هم مثه هم شدیم کمتر به اینجا سر می زنیم.خدا قوت دوست جونننننننننن
مامان ملینا
27 مهر 92 10:04
سلام سمیه جونم ،کجایی عزیزم
سمانه مامان پارسا جون
28 مهر 92 12:56
چه عکسهای ماهی میبوسمت گلم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فندق ما می باشد