یک روز تا تولد
دختر عزیزم دیروز رفتیم و خونه مامانی رو تزیین کردیم با خاله سحر و خاله
مری و سلماجون تو با سلما حسابی با وسایلها بازی کردین سلما که کیف میکرد عروس میشد ..............و امروزصبح هم با بابا رفتیم شیرینی و میوه را سفارش دادیم
الان هم رفتم برات کلاه تولد و شمع و فشفشه گرفتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی