رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
وبوشممممممموبوشممممممم، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره
بهترین دوست دنیا سویل جونم:)بهترین دوست دنیا سویل جونم:)، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

فندق ما

به دنیای من خوش اومدی:) من اسم اینجا رو گزاشتم دنیای قصه ها :) اگه میخوای تو هم اینجوری بدونش:)

شیرین کاریهای دخترم

  عزیز دلم قربونت برم هر روز با کارهای قشنگت بیشتر عاشقت میشم و دیوونه وار میپرستمت قربون خدا برم که به این دخترا طبق غریزه حس مادری رو از همون اول تو ذاتشون قرار میده عزیزم وقتی با عروسکات بازی میکنی وقتی به حرفات گوش میکنم دیگه از خنده نمیدونم چیکار کنم قربون صدقشون میری و گاهی هم میگی :ساکت حرف نزن و شلوغ نکن  مامان ناراحته الهی فدات بشم که اینهمه فهمیده هستی دائم در حال رقصی و تا صدای آهنگی میاد شروع به رقصیدن میکنی هر چیزی رو که به کسی بخوای بدی میگی بفرما یا کسی چیزی بهت بده سریع میگی مرسی خیلی ذوق کنی میگی مرسی ممنون از کمدت لباسهایی که هنوز تنت نمیشه پیدا که میکنی سریع میگی مامانی جون ممنون دستت درد نکنه میدونی م...
28 مرداد 1391

بلبل خانواده

    عزیزم قربونت برم این روزها با بلبل زبونیت حسابی تو کل فامیل زبانزد خاص و عام شدی هرکس رو به طریقی صدا میکنی و تلفن که زنگ میزنه خونه هر کسی باشیم تو باید جواب بدی و مدام هم خودت در حال بازی کردن با خودت و عروسکات هستی و زبون میریزی گوشی موبایل رو بر میداری و میگی الو سلام دوستم خوبی بابا خوبه مامان خوبه کار نداری به سلامت خدافس و یا به عروسکات میگی تو بمون من برم بستنی بخرم بیام خوب   الهی من فدات بشم اگه این زبون رو نداشتی چه میکردی چند روز پیش افطاریمون که بود حاج آقا شوهر خاله دیرتر اومد همچین با یه ادا گفتی حاجی جون خوبی همه از حاج حسن یه جورایی حساب میبرن ولی تو حسابی با حاجی مچی و حا جی هم تو رو خیلی د...
23 مرداد 1391

کادوهای تولد

  عزیز دلم همونطور که گفتم سیستم ویروسی شده و فعلا نمیتونم  دوربین رو وصل کنم تا عکسهای کادو ها را بزارم واسه همین فعلا کادوها رو ذکر میکنم تا بعد که در اولین فرصت عکسهاشون رو هم بزارم کادوی من و بابا : یک دستبند که روش چند تا کفشدوزک داره کادوی مامانی و بابایی : یه مدال طلا به شکل ماه کادوی عزیز و آقاجون : یه مدال طلا به شکل کفشدوزک کادوی عمه مهری : یه مدال طلا به شکل زنبور کادوی عمو مسعود : وجه نقد کادوی دایی حامد : وجه نقد کادوی مامان بزرگ (مامان بزرگ من ) : وجه نقد کادوی حاج خانوم (مادربزرگ بابا ): وجه نقد کادوی خاله مری(خاله من ) : وجه ...
12 مرداد 1391

ما اومدیم

  سلام سلام صد تا سلام  ما اومدیم دوستان عزیز ولی متاسفانه مشکل سیستم هنوز برطرف نشده و چون تو این مدت باسیستم کار زیادی داشتم نتونستم بدم سرویس و دیروز بالاخره کارهای پروژه ام تموم شد و باید در اولین فرصت بره چکاپ جالبه فقط صفحه میز کار رو میتونم باز کنم و هر آدرسی که میزنم نمیره دلم برا همتون تنگ شده تمام تلاشم رو میکنم تا از یه طریق سری به همتون بزنم ممنون که تو این مدت جویای حال ما بودین . حال بشنوید از این خانوم خانوما : دختر نازم حسابی دیگه واسه خودش خانومی شده بنده از روز اول ماه رمضون پروژه باز کردن پوشاک رو هم شروع کردم و یکباره کلا پوشاک رو گذاشتیم کنار حتی تو شبها و مهمونی هم هفته اول مخصوصا سه رو...
11 مرداد 1391

عذر خواهی از دوستان

  دوستان عزیزم سلام شرمنده نمیدونم شما هم این مشکل رو تو  وبلاگتون پیدا کردین یا مشکل از سیستم ماست تا میام وبی کسی رو باز کنمک کلیه صفحه ها بسته میشه و از نت هم خارج میشه بخاطر همین نمیتونم بهتون سر بزنم و جواب کامنتهای پر مهر و محبتتون رو بدم امیوارم هر چه زودتر  مشکل حل بشه  و بیام به خونه مجازی شما سری بزنم دلم واسه همه شما و نی نی های گلتون تنگ شده ...
23 تير 1391

حاج آقا مریض رفت پیش خدا

  رهای گلم عزیزم حاج آقا مریض  البته این اسم رو شما خودت گذاشتی قربون اون دل مهربونت بشم آخه چند باری که رفتیم دیدن حاج آقا شما دیدی و بعد خودت این اسم رو گذاشتی بنده خدا حاج آقا حدودا ١٠ماه بود که رو تخت بیمارستان و منزل خوابیده بود و سرانجام روز سه شنبه دار فانی را وداع گفت خدا رحمتشون بکنه حاج آقا میشه بابا بزرگ نوید و نگین از طرفی دیگه بابای خاله لیلا همسایمون از طرفی دیگه دایی عزیز جون از طرفی دیگه عموی آقاجون و دوباره از طرفی دیگه بابای حاج حسن شوهر خاله خلاصه فامیل تو فامیل ،قربونت برم که شما تو این چند روز مهمون خونه مامانی بودی و من یه پام اونجا بود و یه پام خونه مامانی خدا خیرش بده مامانی رو تازه وقتی خودش هم ...
23 تير 1391

تولدانه

  با سلام به همه دوستان عزیزم که لطف کردن و  پیام تبریک فرستادن شرمنده از اینکه نتونستم زودتر تشکر بکنم چون دیروز وضعیت خیلی خیلی بدی داشتم از یه طرف شبه قبل از تولد بیدار بودم  البته به همراه سحر و حامد و روز تولد هم حسابی گرما زده شدم چون هموا خیلی خییلی گرم بود و من هم تو باغ  مدام زیر آفتاب بودم ولی با این حال شب اصلا به روی خودم نیاوردم و بعد از رفتن مهمونها ساعت ٢ برگشتیم خونه و دوباره بیدار بودم و مشغول درس خوندم چونکه صبح و ظهر ٢ تا امتحان داشتم و تاصبح یکی رو خوندم و صبح رها رو بردم خونه مامانم و از امتحان اول که برگشتم سریع نشستم واسه دومی خوندم و ظهر هم رفتم اون یکی رو دادم و دیگه جونم برات...
18 تير 1391

تولد تولد تولدت مبارک

  عزیزم من گل من تولدت مبارک             عزیزمن گل من تولدت مبارک قشنگ شدی ناز شدی شدی مثل عروسک قشنگ من تولدت مبارک دو سال است که دم به دم چشم به لحظه هایش دوخته ایم و نفس به نفس گوش به نفسهایش داده ایم و چه عاشقانه زندگی کرده ایم دختر عزیزم الهی فدات بشم دورت بگردم دو سال پیش  درست یک ساعت قبل به دنیا اومدی و زندگی من و بابا رو گلبارون کردی نازگلم تولدت مبارک عشقم تولدت مبارک عمرم تولدت مبارک   ...
14 تير 1391

شمارش معکوس

  عزیز دلم فقط یک روز تا تولدت باقی مونده  ولی به دلایلی جشن تولدت به روز جمعه موکول شد و قراره روز جمعه برگزار بشه چون اینجانب فردا امتحان دارم و از طرفی هم شنبه دو تا امتحان دارم عزیزم عمق فاجعه را در یاب لطفا با این حال کلی هم کار واسه تولد دارم البته بعض کارها ردیف شدن و خیالم خیل یراحت شد از جمله طراحی کارتهای دعوت که خیلی عالی در اومد عکسش رو حتما با عکسهای تولد میزارم و همچنین کارتها بین مدعوین پخش هم شد و کارتهای تزئیینی هم در دست تهیه است باورت نمیشه که یه خط درس میخونم یه چیز درست میکنم و در ضمن لباست هم آماده شد البته فرصت نکردم بدوزم و متاسفانه با اون تمی هم که میخواستم حاضری پیدا ن...
13 تير 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فندق ما می باشد