اولین زخمی شدن
دختر عزیزم دیروز رفتیم خونه مامان بزرگ من برا روز مادر همینکه گذاشتمت زمین لباسهامو در بیارم سری از میز تلویزیون مامان بزرگ گرفتی و بلند شدی بعد تعادلت بهم خورد و خوردی به دیوار و میز و..........خلاصه صورتت خراش برداشت و روی ابروت هم ورم کرد ولی مامانی سریع ادکلن زد تا ورمش بخوابه خلاصه خدا رحم کرد که ضربه به چشمت نخورد.خیلی با شدت گریه کردی ولی زود آروم شدی قربونت برم عکسشو برات میزارم عزیز دلم یادم رفت بهت بگم که بابایی کادوی روز مادر برام یه ساعت خوشگل گرفت برا مامانی پول دادیم و برا عزیز هم کفش گرفتیم. ...
نویسنده :
Raha:)
11:10